علی جونمعلی جونم، تا این لحظه: 18 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
حسین جونمحسین جونم، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه سن داره

(◕‿-) نفس های مامان(◕‿-)

9سالگی علی جونم و دو ماهگی حسینم

وقتی که شب میرسه،آسمون سیاه میشه غم و غصه تو دلم قده یه دنیا میشه وقتی جای خنده غم میشینه روی لبام تشنیه ی نوازشم  خسته از خستگیام تو می تونی غمامو خاک کنی  تو می تونی دلمو شاد کنی منو از درد و غم آزاد کنی نفسم تولدت مبارک داداشی هم توی همین روز واکسن زده بود خیلی بی قراری میکرد ولی دلم نیومد برات کیک نپزم امیدوارم بهت خوش گذشته باشه پسر ارشدم الهی دومادیتونو ببینیم من و بابایی و بقیه خانواده ...
3 اسفند 1393

نی نی کوچولو گل پسره

سلام دوستای عزیز و با معرفتم عیدتون مبارک و نماز و روزه هاتون قبول فعلا ما در حال سفریم و فرصت نمی کنم پست بذارم فقط اومدم بگم لوبیای ما پسر شد اسمشم به احتمال زیاد حسینه از الانم با داداش علی فوتبال و والیبال بازی میکنه کلا از اون پسر شیطون بلاهاس(مامان فداش شه ) برامون خیلی دعا کنید ... بعد از سفر انشاالله این پست رو کامل میکنم...بازم ببخشید نمی رسم بهتون سر بزنم من و پسرام خیلی دوستتون داریم به امید دیدار ...
11 مرداد 1393
1425 27 67 ادامه مطلب

سه سالگی وبلاگمون مبارک

امروز وبلاگمون سه ساله شد خیلی خوشحالم که هنوزم اینجا مینوسم و خیلی خوشحال ترم که هر روز بر دوستان مهربانم در دنیای مجازی افزوده میشه و تا آخر عمرم مدیون نی نی وبلاگم به خاطر خیلی چیزا... این پست با عکسهای قرار وبلاگی در خانه سالمندان و قرار در جشنواره غذای بانوی خوبی ها و...کامل میشه فقط چون خودم هیچ عکسی نگرفتم منتظر میمونم تا بقیه پست بذارن و من عکس دزدی کنم بعدا نوشت: مامان پریسا جون پست کامل قرارهارو گذاشتن http://parisajoon.niniweblog.com/post240.php ادامه مطلب کامل شد خیلی دوستتون دارم این روزها علی بعد از رسیدن یه نامه از طرف مامان و باباش خیلی ذوق...
19 ارديبهشت 1393
2864 57 189 ادامه مطلب

نوروز 93 و علی دون دون و پشکل

سلااااااااااام به همه دوستان عزیزم سال نو همگی مباااااااااااارک امیدوارم که سالی سرشار از خوشی و موفقیت و سلامتی و ....کلا هر چی خوبه داشته باشید به عنوان پستمون نخندید...یه تجربه جدیده دلم نیومد برای شما هم نذارمش پس برید ادامه مطلب روزهای آخر سال دیگه داشتم هنگ میکردم...کلی کار توی خونه و اداره سرم ریخته بود که علی هم مریض شد... از یه هفته قبل از تعطیلات که مدارس تعطیل شد و همون روز اول علی پیکشو حل کرد که توی تعطیلات بتونه با خیال راحت بازی کنه و مهمونی بره سه روز قبل از تعطیلات تب شدیـــــــــــــــدی کرد و بردیمش دکتر و آمپول و شربت و...به خوردش دادن...من مجبور شدم دو روز آخر رو نرم سر کار.....
10 فروردين 1393
2856 4 134 ادامه مطلب